اثر تنش خشکي بر تعداد و سطح برگ گياه
محدوديت سطح برگ ميتواند اولين خط دفاعي براي مقابله با خشکي باشد. محدوديت در سطح برگ به معني کاهش در ميزان فتوسنتز تک برگ و جامعه گياهي است. در شروع تنش آب ممانعت از رشد سلولي منجر به کاهش توسعه برگها ميشود، که کاهش جذب آب و تعرق را به دنبال خواهد داشت. به طور کلي تنش آب نه تنها اندازه هر برگ را محدود ميکند بلکه در گياهان داراي رشد نامحدود تعداد برگها نيز به علت کاهش تعداد و سرعت رشد شاخهها محدود ميشوند(تايز و زايگر،1382). سليم و همکاران (2007) گزارش نمودند کاهش سطح برگ بيشتر به دليل کاهش تعداد برگ است تا اندازه برگ (Saleem et al., 2007). نسميت و ريچي (1992) با اعمال تنش کمبود آب در دوره قبل از گردهافشاني ذرت مشاهده نمودند که در زمان تنش نه تنها سطح برگ کاهش مييابد بلکه سرعت رشد آن نيز تحت تأثير قرار گرفته و ظهور برگ را به تأخير مياندازد. به گزارش آنها چنانچه تنش آب بعد از مرحله پنج برگي اعمال شود تعداد کل برگها تغيير نخواهد کرد زيرا تمايز سيستم انتهايي در مرحله فوق پايان يافته است (Nesmith& Rithie., 1992). ثقه الاسلامي و همکاران (1384) نيز طي تحقيقي در خصوص اثرات تنش خشکي در مرحله رشد رويشي ارزن نوتريفيد به اين نتيجه رسيدند که تنش متوسط خشکي باعث کاهش سطح برگهاي بالايي گياه ميگردد درحالي که تنش شديدتر باعث کاهش سطح تمامي برگها شد و همچنين با افزايش شدت تنش تعداد برگ نيز کاهش پيدا کرد. کاهش رشد برگ که در آستانه پتانسيلهاي آبي برگ روي ميدهد با گونه گياهي تغيير ميکند، به عنوان مثال در آفتابگردان پتانسيلهاي آب برگ 2/0- تا 4/0- مگاپاسکال موجب توقف رشد برگ ميشوند (Boyer., 1970). در ذرت آستانه پتانسيل آب برگي، 7/0- مگاپاسکال و در سويا 2/1- مگاپاسکال است (Acevado., 1971). وقتي آب کافي باشد برگها در وضعيت عمودي نسبت به تشعشع خورشيد قرار ميگيرند و حداکثر فتوسنتز در گياه انجام ميگيرد، اما ميزان تلفات آب در حداکثر مقدار خود قرار دارد، وقتي گياه تحت تنش کمبود آب قرار ميگيرد، برگها حالت موازي با تشعشع خورشيدي دارند و به اين ترتيب بار گرمايي و تعرق کاهش مييابد، در اين حالت نور غيرمستقيم براي فتوسنتز کافي است (کوچکي و همکاران، 1367).
– اثر تنش خشکي بر کلروفيل ( aو b) و کارتنوئيد برگ
کاهش محتوي کلروفيل تحت شرايط تنش خشکي گزارش شده است و حفظ غلظت کلروفيل تحت شرايط تنش خشکي به ثبات فتوسنتز در اين شرايط کمک ميکند (Castrillo & Trujillo., 1994). تنش خشكي تاثير مستقيم بر كاهش شاخص كلروفيل برگ و در نتيجه عملكرد گياه دارد (Schlemmer et al., 2005). آنتولين و همکاران (1995) نيز دريافتند که با افزايش تنش خشکي عدد کلروفيلمتر افزايش يافته و ميزان کلروفيل برگ کاهش مييابد ولي نسبت کلروفيل a/b افزايش مييابد (Antolin et al., 1995). سينکي و همکاران (2004) نيز گزارش کردند در تنش طولاني مدت، دهيدراسيون بافتها منجر به فرآيند اکسيداتيو شده که باعث زوال ساختار کلروپلاست و کاهش کلروفيل و در نهايت کاهش فعاليت فتوسنتزي ميشود(Sinaki., 2004). به نظر ميرسد کاهش کلروفيل تحت تنش به واسطه اثر کلروفيلاز و در نتيجه تجزيه کلروفيل ميباشد. کاهش محتوي کلروفيل کتان تحت تنش خشکي نيز توسط محققين ديگر گزارش شده است ( Shukry., 2001). موساب و همکاران (2006) علت کاهش کلروفيل a، کارتنوئيدها و تغيير در مقدار کلروفيل b گياه آفتابگردان تحت شرايط تنش خشکي را تخريب کلروپلاست در اين شرايط ميدانند (Musab et al., 2006). کدخدايي و احسان زاده (1389) دليل کاهش کلروفيل در شرايط تنش را کاهش پروتئين غشايي، افزايش فعاليت آنزيم کلروفيلاز و پراکسيداز و اختلال در فعاليت آنزيمهاي مسئول سنتز کلروفيل بيان کردند. يانگ و همکاران (2011) گزارش کردند که رابطه تنگاتنگي بين ميزان کلروفيل برگ و ميزان نيتروژن وجود دارد. در شرايط تنش خشکي شديد کلروفيل سازي متوقف ميگردد. خشکي فتوسيستم II را در مکانيسمهاي فتوسنتز پيش از فتوسيستم I تحت تأثير قرار داده و باعث اکسيداسيون نوري کلروفيل در فتوسيستم II ميشود، در نهايت دو فتوسيستم از هم جدا شده و الکترون آزاد و پرانرژي به وجود ميآورند (فدايي، 1386). نقش مهم کارتنوئيدها سم زدايي اشکال مختلف اکسيژنهاي فعال در کلروفيل و بافتهاي فتوسنتزي است. همچنين کارتنوئيدها از طريق مکانيسمي که چرخه گزانتوفيل نام دارد، موجب مصرف اکسيژن و حفاظت از کلروفيل در فتواکسيداسيون ميشوند. سليم و همکاران (2007) در بررسي تأثير تنش خشکي بر ارقام ذرت در محيط هيدروپونيک افزايش کارتنوئيد و کاهش کلروفيل a را گزارش کردند به طوريکه کاهش کلروفيلa و رشد در شرايط خشکي را به علت کاهش کارايي فتوسيستم II در ارقام ذرت گزارش شد(Saleem et al., 2007). آنتولين و همکاران (1995) اظهارنمودند با افزايش تنش خشکي ميزان کلروفيل برگ کاهش مييابد ولي نسبت کلروفيل a/b افزايش پيدا ميکند، ضمن اينکه تغيير ميزان کلروفيل برگ تحت شرايط تنش خشکي با توجه به نوع محصول، مرحله رشد، طول دوره تنش و شدت تنش خشکي متفاوت است (Antolin et al., 1995). موحدي و همکاران (1383) بيان کردند تنش خشکي موجب افزايش ميزان کلروفيل در ارقام گللرنگ پائيزه شد، همچنين گزارش کردند علت افزايش کلروفيل برگ در شرايط تنش احتمالاً به علت کاهش سطح برگ و تجمع کلروفيل در سطح کمتر برگها ميباشد. اونسل و همکاران (2000) بيان داشتند که مقدار زيادي از کلروفيل b موجود در کلروپلاست در کمپلکسهاي دريافت کننده نور در فتوسيستم II قرار دارد، نسبت کلروفيلa به b در اين کمپلکسها سه به يک است. (oncel et al., 2000). اين محققين بيان ميدارند که در شرايط تنش، از بين کمپلکسهاي دريافت کننده نور، کلروفيلb آسيب بيشتري ميبيند که باعث کاهش شديد کلروفيلb در کلروپلاست و افزايش نسبت a به b تحت تنش خواهد شد. احمدي و بيکر(1379) نيز بيان کردند در اثر تنش خشکي نسبت کلروفيل a/b افزايش مييابد ، که با نتايج آنتولين و همکاران (1995) مطابقت داشت (Antolin et al., 1995). محسن زاده و همکاران ( 2006) نشان دادند تنش خشکي باعث کاهش مقدار کلروفيل a وb در برگها ميشود (Mohsenzadeh et al., 2006). کاهش کلروفيل به عنوان عامل محدود کننده غير روزنهاي فتوسنتز محسوب ميشود و در شرايط تنش خشکي شديد به دليل افزايش فعاليت آنزيم کلروفيلاز و پراکسيداز اتفاق ميافتد. احمدوند (1383) طي آزمايشي به اين نتيجه دست يافت که تنش خشکي به صورت قطع آبياري در مرحله 6 برگي ذرت محتوي کلروفيل و کارايي فتوشيميايي فتوسيستم II را به عنوان پارامترهاي کليدي تعيينکننده فتوسنتز کاهش ميدهد. مقدم و همکاران (1390) گزارش کردند افزايش دور آبياري از 7 به 10 روز سبب کاهش محتوي کلروفيل b شد و با افزايش تنش خشکي بر روي گياه ذرت مقدار کلروفيل a از 18/1 ميليگرم بر گرم ماده خشک در شرايط آبياري مطلوب به 25/2 ميليگرم بر گرم ماده خشک در شرايط تنش خشکي افزايش يافت. سينکي (2004) در بررسي تنش خشکي بر گياهچه سورگوم کاهش کلروفيل و افزايش کارتنوئيدها را بيان داشت (Sinaki., 2004). کاهش کلروفيل a، b و افزايش کارتنوئيدها در بررسي تنش خشکي دو رقم ذرت 704 و 301 توسط کلاميان و همکاران (1384) گزارش گرديد. کاهش کلروفيل به عنوان عامل محدودکننده غير روزنهاي فتوسنتز محسوب ميشود و در شرايط تنش خشکي شديد به دليل افزايش فعاليت آنزيم پراکسيداز اتفاق ميافتد. جليل و همکاران (2009) بيان کردند که رنگريزههاي گياهي مهمترين قسمت گياه براي کسب نور و توليد محصول هستند و ميزان هر دو کلروفيل وابسته به ميزان رطوبت خاک ميباشد (Jaleel et al., 2009). کارتنوئيدها نيز بخشي از گياه هستند که تحت تأثير اثرات سوء تنش خشکي قرار ميگيرند و تنش خشکي در محتواي کلروفيل a، b و کارتنوئيدها تغييراتي به وجود ميآورد. همچنين اظهار نمودند که کاهش محتوي کلروفيل تحت تنش خشکي در گياهان ديگر نظير کتان و آفتابگردان نيز گزارش شده است. در مطالعهاي که توسط خولو و همکاران (2011) جهت بررسي تنش خشکي بر محتوي کلروفيل ارقام مختلف ارزن انجام شد نتايج نشان داد در شرايط تنش محتوي کلروفيل برگ در تمام ارقام کاهش يافته و تحت تأثير تنش نسبت کلروفيل a/b افزايش مييابد و در نهايت فتوسنتز کاهش مييابد اما در اين شرايط نسبت کلروفيل کل در مقايسه با کارتنوئيد روند افزايشي نشان داد (Kholova et al., 2011). در شرايط تنش آب، انتقال الكترون در فتوسيستم IIمختل شده (Earl and Davis., 2003) و در اين وضعيت، الکترون اضافي خارج شده از آب، باعث توليد اکسيژن فعال و در نتيجه خسارت به غشاء سلولي به دليل پراكسيد شدن چربيها، پروتئينها و كاهش ميزان كلروفيل گياه ميگردد (Parry et al., 2002; Earl and Davis 2003).
– اثر تنش خشکي بر محتواي نسبي آب برگ (RWC):
محتوي نسبي آب برگ رابط ي نزديكي با پتانسيل آب گياه دارد (Ober et al., 2005؛ Oneill et al., 2006). محتواي نسبي آب برگ معيار بهتري براي بيان وضعيت آب در گياه در مقايسه با پتانسيل آب ميباشد. از آنجائيکه (RWC) با حجم سلول ارتباط دارد، ممکن است بازتاب بهتري از توازن ميان عرضه آب به برگ و تعرق ارائه دهد (خزاعي، 1381). محتوي نسبي آب برگها ميتواند به عنوان شاخص سنجش ميزان تنش مورد استفاده قرار گيرد (Maclagan., 1993 ؛ Good and steven; 1994). به طوريکه ريتچي و هنري (1990)؛ خان و اشرف (1993) و آگنباي (1995) نيز در بررسي اثر تنش رطوبتي در ارقام مختلف گندم، محتوي نسبي آب برگها را به عنوان معيار ارزيابي ميزان تنش خشکي در گندم مورد استفاده قرار دادند(Ritchie., 1990 ; Khan and ashraf., 1993; Agenbay., 1995). باقريکمار (1375) در طي بررسي اثر تنش خشکي بر محتوي نسبي آب برگها در ارقام مختلف گندم، گزارش نمود که بين ارقام از نظر محتوي نسبي آب تفاوتهاي معنيداري مشاهده شده است و ارقام مقاوم به خشکي از محتوي آب بيشتري برخوردار بودند و با سانتياگو و همکاران (2000) که بيان کردند تنش رطوبتي موجب کاهش ميزان آب نسبي برگ و پتانسيل اسمزي ميشود مطابقت دارد (Santiago et al., 2000). محتواي نسبي آب برگ در واقع ابزار بسيار مناسبي براي انتخاب گياهان با عملکرد و اجزاء عملکرد و گزينش آنها در شرايط تنش است ( et al., 2004 Gui- Rui). مونز و همکاران (2000) اظهار داشتند ژنوتيپهايي که بدون بستن روزنههاي خود توانايي حفظ آب بيشتري دارند، براي مناطق خشک مناسبند، چون تنش خشکي به طور معمول محتواي نسبي آب برگ گياه را کاهش ميدهد، همچنين نشان دادندکه محتواي آب نسبي برگ ذرت تحت تنش خشکي کمتر از گياهان بدون تنش بوده است (Muns et al., 2000). با کاهش پتانسيل آب خاك محتوي نسبي آب برگ کاهش يافته و در نتيجه به دليل کاهش هدايت روزنهاي، دي اکسيدکربن در دسترس گياه محدود شده و ميزان فتوسنتز گياه و سرعت رشد محصول کاهش مي يابد. .(Martinez et al., 2007). تنش كمآبي باعث بسته شدن روزنهها و كاهش توسعهي برگها به دليل مصرف مواد فتوسنتزي در تنظيم وضعيت آب گياه مي شود (Gui-Rui et al., 2004). همچنين تنش شديد كمبود آب باعث افزايش دماي برگ و در نتيجه پژمردگي، پيچيدگي و پيري زودرس برگها شده كه اين نيز كاهش جذب تشعشع فعال فتوسنتزي را در پي داشته و منجر به كاهش توليد ماده خشك ميشود (Lafitte., 2002).کاستريلو و تروجيلو (1994) نيز همبستگي مثبتي را بين محتوي نسبي برگ (RWC) و غلظت کلروفيل و فعاليت آنزيم روبيسکو مشاهده کردند (Castrillo and Trujillo., 1994).
– اثر تنش خشکي بر قطر و ارتفاع ساقه گياه
ارتفاع بوته يکي از پارامترهاي موثر بر عملکرد ميباشد با افزايش ارتفاع عملکرد افزايش مييابد و ارتفاع بوته بين ارقام مختلف سورگوم بسيار متغيير ميباشد (Sonon et al., 1990). کاهش ارتفاع و قطر ساقه گياهان در اثر تنش خشکي توسط محققين زيادي گزارش شده است. خزاعي و همکاران (1384) گزارش کردند در اثر اعمال تنش رطوبتي به ويژه در مراحل حساس (از مرحله طويل شدن ساقه به بعد) باعث کاهش ارتفاع بوته و درنتيجه کاهش توليد عملکرد و مواد فتوسنتزي شد. به طور کلي در خانواده گندميان، تنش کمبود آب باعث تأخير در طويل شدن ساقه ميشود که اين امر کاهش فاصله ميانگره و در نتيجه کاهش ارتفاع گياه را به دنبال دارد. محققين ديگر بيان کردند توليد مريستمهاي انتهايي ساقه موجب افزايش ارتفاع يا طول گياه ميگردد که در شرايط تنش خشکي توليد سلولهاي مريستمي کم ميشود و در نتيجه ارتفاع بوته کاهش مييابد (Hajhassani Asl et al., 2011). تنش خشکي در مرحله سنبلهدهي جو باعث کاهش معنيدار در مورد صفت ارتفاع بوته گرديد (بخشيخانيکي و همکاران، 1386). برينگوئر و فاسي (2001) کاهش ارتفاع ساقه ذرت را در اثر کاهش مقدار آب مورد نياز گياه گزارش کردند که تأئيدکنندهي نتايج تراوري و همکاران (2000) ميباشد (Berenguer and faci., 2001. Traore; 2000). با توجه به دردسترس بودن آب در اختيار گياه فشار تروگر يا آماس سلول افزايش مييابد، بنابراين اندازه سلول افزايش يافته و قطر اندامهاي گياهي نيز افزايش مييابد و يکي از دلايل کاهش قطر ساقه در شرايط تنش کم بودن فشار تروگر يا آماس سلولها ميباشد. کاهش قطر ساقه در شرايط کمآبياري توسط محققين ديگر نيز بيان شده است (کاظمي اربط و همکاران 1387، نباتي و مقدم 1389). جکندرا و همکاران (1999) طي آزمايش به اين نتيجه دست يافتند که قطر ساقه ذرت و سورگوم علوفهاي همبستگي منفي خطي با سن گياه دارد و قطر ساقه به دليل کاهش رطوبت و انقباض بافتهاي گياهي بعد از مرحله رويشي کاهش مييابد و کاهش قطرساقه ذرت در مقايسه با سورگوم بيشتر ميباشد و با از دست دادن رطوبت قدرت استحکامي ساقه افزايش مييابد(Jekendra et al., 1999). قطر ساقه رابطه نزديکي با وزن تر اندام هاي هوايي و ارتفاع بوته سورگوم دارد (Clough & Hunter., 2003).
– اثر تنش خشکي بر عملکرد علوفه تر و خشک:
عملکرد ماده خشک تحت تأثير کمبود آب قرار ميگيرد و با افزايش شدت تنش خشکي، کاهش معني داري در عملکرد ماده خشک مشاهده ميشود .(Xu et al., 2007)چيکر (2004) نيز گزارش کرد که کمبود رطوبت از راه کاهش توليد و افزايش پيري برگها شاخص سطح برگ را کاهش داده، و علاوه بر کاهش سطح برگ سبب ميشود که فشار تورژسانس در سلولها کاهش يابد اين کاهش فشار تورژسانس موجب ميشود تا آب کمتري درون سلولها باقي بماند در نتيجه از حجم سلولها کاسته ميشود، در نهايت موجب کاهش وزن سلوها و وزن علوفه تر ميگردد (Chiker., 2004). کمتر بودن علوفهتر در تيمارهاي مواجه شده با تنش خشکي نشان ميدهد در صورتي که کمبود رطوبت خاک از حد معيني بگذرد باعث کاهش معنيدار عملکرد ميگردد. اثر تنش خشکي بر عملکرد عمدتاً به اين موضوع بستگي دارد که چه مقدار از ماده خشک توليدي به عنوان ماده مفيد (عملکرد اقتصادي) برداشت ميگردد. وقتي تمام اندامهاي هوايي گياه ( گياه علوفهاي) عملکرد را تشکيل ميدهد اثرات تنش بر عملکرد شبيه اثرات آن بر کل رشد است و تنش خشکي غالباً يک عامل کاهشدهنده عملکرد است (حاج بابائي و همکاران، 1390، Malekian et al.,2011). محققان ديگر نظير اوسبرن و همکاران (2002) و فاطمي و همکاران (1385) کاهش معنيدار عملکرد علوفه تحت شرايط تنش کمآبي را تائيد ميکنند(Osborne et al., 2002). از جمله دلايل کاهش عملکرد ماده خشک گياهان علوفهاي تحت تنش خشکي کاهش ميزان فتوسنتز گياهان در اين شرايط است (kang et al., 2000; Berenguer &faci., 2001). پاندا و همکاران (2004) کم آبياري را در مراحل مختلف رشد ذرت اعمال و گزارش کردند که کمبود شديد آب منجر به کاهش سطح برگ، کاهش رشد و ماده خشک گياه ميگردد آنها اعتقاد دارند کمآبياري در اوايل رشد رويشي توليد ماده خشک را کاهش ميدهد با توجه، به کاهش ميزان عملکرد علوفهتر ميتوان اظهار داشت عملکرد علوفه خشک نيز با افزايش فاصله آبياري به طور معنيداري کاهش مييابد
سایر مطالب سایت :